مترجم سایت

مترجم سایت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مدیر وبلاگ
 
آمار واطلاعات
بازدید امروز : 95
بازدید دیروز : 18
کل بازدید : 639616
کل یادداشتها ها : 528
خبر مایه


بسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْت مَثَابَةً لِّلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتخِذُوا مِن مَّقَامِ إِبْرَهِیمَ مُصلًّى وَ عَهِدْنَا إِلى إِبْرَهِیمَ وَ إِسمَعِیلَ أَن طهِّرَا بَیْتىَ لِلطائفِینَ وَ الْعَکِفِینَ وَ الرُّکع السجُودِ»

«و چون خانه کعبه را مرجع امور دینى مردم و محل اَمن قرار دادیم (و گفتیم) از مقام ابراهیم جائى براى دعا بگیرید و به ابراهیم و اسماعیل فرمان دادیم که خانه را براى طواف کنندگان و آنها که معتکف میشوند و نمازگزاران که رکوع و سجود می کنند، پاک کنید .»

قرآن کریم / سوره بقره / آیه 125

مضافات مکّه

«مِنی» در سه میلی «مکّه»، مانند شعبی (= درّه ای) است که درازای آن حدود دو میل و پهنایش کم است (134) . به نوشته «مقدّسی»، «مِنی» شهری است که در یک فرسنگی «مکّه» و درون مرز حَرَم قرار دارد ... و در روزهای (موسم) حجّ، آباد است و در باقی سال، جزء نگهبانان، کَسی در آن نیست ... «مِنی» جای قربانی کردن است ... و کمتر شهر اسلامی است که مردم آن در «مِنی»، خیمه و خرگاهی نداشته باشند ... در آغازِ «مِنی» از سمت «مکّه»، عقبه ای (= گردنه ای) است که «جمره» (= محل رجم شیطان) در آن قرار دارد (135) . به نوشته «ابوالفداء»، «منی» بر سر راهِ «عرفات» واقع است (136) . «حمدالله مستوفی» می نویسد : «منی» در مغرب «مسجد الحرام» است و «جمره ی عقبه» در آخرِ آن قرار دارد (137) .

«جمره العقبه»، در پایان «منی»، و به سوی «مکّه» واقع است، البته جزء «منی» نیست و جمره ی نخستین بالای «مسجد خیف» و به سوی «مکّه» قرار دارد (138) . «ابن رسته» درباره ی «رمی جمرات» می نویسد : در محل رمی جمرات، با سنگریزه رجم شیطان کرده اند؛ ولی این محلّ همیشه بدون تغییر بوده و اگر اینجا، محلّ نشانه های شگرف و اُعجوبه ها نبود، می بایست به صورت کوهی (از سنگریزه ها) درآمده باشد، درحالی که سیل هرگز آن سنگ ها را نَشُسته، یا مردمان از آنجا، سنگ برنگرفته اند (139) .

به نوشته «مقدّسی»، در آغازِ «منی»، از طرف «مکّه»، عقبه ای است که جمره ی آن را در روز عید (قربان) و در سومین روز (مناسک) سنگسار می کنند و جمره نخستین نزدیک «مسجد خیف» و جمره ی دوّم میان آن دو (جمره ی عقبه و جمره ی نخستین) واقع است و «مسجد کبش» نزدیک عقبه (منی) است . (نزدیک) عقبه، چاه ها و کارگاه ها و قیصریه ها (= بازارها) و دکان های خوش ساخت دارد که با سنگ و چوب ساج، میان دو کوه که بر آنها مُشرف است، بنا شده اند (140) .

«مُزدَلِفه»، محل استقرار حاجیان است که شب را در آنجا می مانند و نماز می گزارند (141) . به نوشته «مقدّسی»، «مزدلفه» در یک فرسنگی «منی» واقع است . نمازخانه، سقا خانه، مناره و چند برکه (آب) نزدیک «کوه ثبیر» دارد (142) . «یاقوت» می نویسد : از آن جهت، آنجا را «مزدلفه» گفته اند که مردم در «منی» گرد آیند، ولی در آنجا اجتماع و بیتوته کنند . بعضی گفته اند که به سبب گِرد آمدن آدم (ع) و حوّا (س) در آنجا، «مزدلفه» خوانده شده است ... و جای آن میان بطن «مُحَسَّر» و «مَأزِمَین» است (143) . حاجیان نماز شام (مغرب) و خفتن (عشاء) و صبح را در آنجا می خوانند (144) .

«میقات» در لغت به معنای جای کار و هنگام کار است و در اصطلاح به اَماکنی اِطلاق می شود که حاجیان به موسم حجّ در آنجا «اِحرام» می بندند (145) . میقات ها عبارتند از :

- «ذات عِرق» در چهل و هشت میلی «مکّه»، که «میقات» مردم «عراق» است . حضرت محمّد رسول الله (ص) در جمادی الآخر سال سوم هجرت، «زید بن حارثه» را به «قَرَده» از سرزمین «نجد»، که میان «ربذه» و «ذات عِرق» در جاده ی عراق قرار داشت، فرستاد تا راه کاروان «قریش» را ببندد، «زید بر این کاروان دست یافت (146) . «مقدّسی» می نویسد : «ذات عِرق» دیهی است در دو منزلی «مکّه» و جایی خشک با چاه های آب است . در حدیث آمده که مردم عراق از «ذات عِرق» آغاز به «تهلیل» (= لااله الا الله گفتن) می کنند (147) .

- «یَلَملَم»، در نزدیکی شهر کوچک «سرّین»، «میقات» مردم «یمن» است . به نوشته «یعقوبی» در «یَلَملَم»، حاجیان «یمن»، مُحرِم می شوند (148) . «مقدّسی» می گوید : حضرت محمّد رسول الله (ص)، «یمن» را دو «میقات» قرار داد که در آن دو، اِحرام می بندند (149)، یکی «یَلَملَم» و دیگری «قَرَن»، «میقات»، مردم «صنعاء» و «نجد» است؛ بنابراین برای دو بخش جنوبی و شمالی «یمن» دو «میقات نهاده شده است (150) .

«یاقوت»، درباره «یلملم» می نویسد : جایگاهی بوده به فاصله دو شب از «مکّه» و آنجا مردم «یمن» اِحرام می بستند . در آنجا «مسجد معاذ بن جبل» (نیز) قرار داشت . او به نقل از «مرزوقی» می نویسد : «یلملم»، کوهی است از ناحیه ی «طایف» به فاصله ی دو شب یا سه شب از آن . بعضی هم «یلملم» را درّه ای در آن کوه دانسته اند (151) . به نوشته «حمدالله مستوفی» فاصله ی «یلملم» تا «مکّه» بیست و هفت فرسنگ بوده است (152) .

«یاقوت» درباره «قَرَن» می نویسد : «اُویس قَرَنی» از مردم آنجا بوده است (153) . فاصله «قَرَن» تا «حَرَم» (مکّه) از راه «نجد» دو فرسنگ است . «قَرَن» تا «مکّه» یک شبانه روز فاصله دارد (154) .

- «میقات» مردم «مصر» (بندر) «عیذاب» در آن سوی «دریای سرخ» است . به نوشته «یعقوبی»، «عیذاب» بر ساحل دریای شور واقع است که مردم از آنجا به سوی «مکّه»، «حجاز» و «یمن» سوار (کشتی ها) می شوند و بازرگانان طلا و عاج و جزء آن را در کشتی ها بار می کنند و می برند (155) .

«اصطخری» در وصف مردم «بَجَه» می نویسد : زمین ایشان میان «حبش» (حبشه) و زمین «نوبه» و زمین «مصر» و معدن طلا واقع است و از این معدن تا به «حصنی» بر ساحل دریا، که آن را «عیذاب» گویند، ده مرحله فاصله است (156) . «عیذاب» بندری است روبروی «جُدِّه» که هر کَس از آن سوی (دریا) آید از آنجا «اِحرام» بندد (157) .

«ناصرخسرو» نوشته است : بیستم ربیع الاوّل سال 442 ه. ق. به شهر «عیذاب» رسیدیم ... این شهر بر کنار دریا نهاده است . مسجد آدینه دارد ... و متعلق به سلطان «مصر» است . باجگاهی است که از «حبشه»، «زنگبار»، و «یمن»، کشتی ها آنجا آید ... در این شهر ... آب چاه و چشمه نباشد، الّا آب باران و اگر اتفاق افتد و آب باران قطع شود، «بَجاویان» آب به آنجا آرند و بفروشند (158) .

«ادریسی» می نویسد : مردم آنجا سیاهند و آب آشامیدنی آنها از چاه هاست ... از «عیذاب» به «جدّه» می روند و پهنای دریا، آنجا یک «گره دریایی» است و میان این دو محلّ یک شبانه روز فاصله است . در شهر «عیذاب» والی ای از طرف حاکم «بَجه» اقامت دارد که او خود تابع (سلطان مصر) است . مردم «عیذاب» به همه ی نواحی سرزمین «بَجَه» رفت و آمد دارند، و خرید و فروش می کنند، از آنجا روغن و عسل و لبنیات می آورند . در شهر «عیذاب» با قایق های صیّادی، ماهیان زیادی را که خوش طعم و خوش خوراک هستند، صید می کنند (159) .

«یاقوت» می نویسد : «عیذاب» شهری (بندری) کوچکی است بر ساحل دریای قُلزُم، بندرگاه کشتی هایی است که از «عدن» به سوی «صعید» (مصر) می آیند (160) .

- «جُحفِه»، «میقات» مردم «شام» بود . به گفته «یعقوبی»، «جُحفِه» جایگاه قومی از «بنی سُلَیم» بوده است (161) .

- «ذوالحَلِیفَه»، «میقات» مردم «مدینه النّبی (ص) و «مکّه» بوده است، ولی اهالی «مکّه» به هنگام عُمره به «جَعرانه» که با «مکّه» یک مرحله فاصله داشت، می رفتند و اِحرام می بستند (162) . به نوشته «حمدالله مستوفی»، از «ذوالحلیفه» تا «مکّه»، یازده روز راه بوده است (163) .

ادامه دارد ... منیژه شهرابی

 






طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ